چرت و پرت های خودمونی


<چرت و پرت های خودمونی>

♥خواستن هميشه توانستن نيست!گاهي خواستن داغ بزرگي است،که تا ابد بر دلت ميماند♥

چقد خاطره دارم با اینجا

ولی چه زود چیزای جدید جای قدیمیارو میگیرن

تـاريـخ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶سـاعـت نـويـسـنـده الهام| |
i413141_11.gif (242×58)

خوب بسم الله!!!
دوباره آمدیم با یه دنیا حرف!!
از این به بعد سعی می کنم در اولین فرصتی که گیرم اومد یه سری به دوستای مجازیم بزنم!

آقا ما پنج شنبه شب رفته بودیم ستاره(یه مجتمع تجاری تو شیراز) یک قیافه های جلبی دیدیم که نگو!!
همه رنگ در رنگ،مدل در مدل،فشن در فشن خلاصه له له بودن!

اصلا بعضیا که انگار تازه از پشت کوه در اومدن!
فرض کنین پالتو سورمه ای با شال قهوه ای با بوت سفید!!
بعد اومده لنز گذاشته،گونه گذاشته دماغ عمل کرده احساس کرده جنیفره!! همچین با ناز و ادا حرف می زد که آدم حالش بد میشد!!

پسرام که هیچی!!
یکی رو دیدم موهاش تا پایین کمرش بود،پسرا!!!!
گوشواره هم تو گوشاش!!
ناخناشم لاک داشت ولی خیلی معلوم نبود!
ابروهاشم که کمون و باریک!!

کلا باب جلب توجه بود!!
یکی بهش گفت چرا دامن نپوشیدی هانی!!
منم اگه بابام نبود بهش می گفتم پاستیل بدم خدمتتون!!

ولی خدایی خیلی داغون بود!!

تـاريـخ پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۲سـاعـت نـويـسـنـده الهام| |
i413141_11.gif (242×58)
اووووووووف!!

ركورد شكوندم!!
بعد 4 ماه و نيم دوباره به نت روي آوردم!!
كلس حرف نايس دارم كه بعدا ميام ميگم!!
درحال حاضر نوشتنم نمياد!!

فقط خواستم بگم زندم!!

تـاريـخ پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۲سـاعـت نـويـسـنـده الهام| |
i413141_11.gif (242×58)

ما ایرونیا وقتی میخوایم از کسی تعریف کنیم::

عجب نقاشیه نکبت...

چه دست فرمونی داره توله سگ...

چقد خوب میخونه بد مصب...

چه گیتاری میزنه ناکس...

استاد کامپیوتره لامصب...

عجب گلی زد بی وجدان...

بی شرف خیلی کارش درسته...

دوستت دارم دیوونه!!

 

اما وقتی میخوایم به کسی فحش بدیم::

برو شازده...

چی میگی مهندس...

آخه آدم حسابی...

دکتر برو دکتر...

چطوری آی کیو؟!!

به به! استاد معظم!!

کجایی با مرام؟!!


پ.ن:یکی به من بگه چرا من انقد دیر به دیر میام نت؟!!!
اصلا جدیدا زیاد حوصله دنیای مجازی رو ندارم!!
شاید به خاطر اینکه همین جور داریم به اول مهر نزدیک میشیم!!!

تـاريـخ شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۲سـاعـت نـويـسـنـده الهام| |
i413141_11.gif (242×58)

دیروز رفته بودم کلاس زبان!!!!!!!!!!
یکی از بچه ها از معلم زبانمون پرسید:خواهر زاده به اینگلیسی چی میشد؟
معلمه پرسید:girl or boy؟
این بیچاره ام دیروز مغزش هنگ کرده بود!!!!!!!!!!
به نشانه ی درک مطلب سرشو تکون دادو با خودش تکرار کرد:girl or boy!!!!!!!!!!
معلممون هم همینطوری منتظر جوابش بود!!!!!!!!!!!
اینم سرشو انداخت پایین هر چی صداش کردیم نمی شنید!!!جواب نداد!!!!!!!
یهو همه زدیم زیر خنده کلاس رفت رو هوا!!!!!!!!!!!!
منو دوستمم داشتیم میزو گاز میگرفتیم!!!!!!!!!!
بیچاره تا سه ساعت مقنعشو کشیده بود رو صورتش از خجالت!!!!!!!!!


پی نوشت۱:خیلی وقته که دیگه جمعه ها واسم معنی خاصی نداره و با روزای دیگه ی هفته فرقی نداره ولییییییییییییییییییی تا دو هفته و دو روز دیگه بزرگ ترین معنی زندگی در پنج شنبه و جمعه ختم میشه!!!
هی روزگار چقد این سه ماه زود گذشتا!!!

پی نوشت۲: کفش های بند دارت را بیشتر دوست دارم چون ماندنت را چند لحظه طولانی تر می کند!!!
اینو تو وب  my life is beautifulدیدم ازش خوشم اومد گفتم منم بذارمش البته هیچ ربطی به من نداره ها ولی خوب از جمله هه خوشمان آمد!!

تعادل برقرار شد بین سرخ و آبی!!!

تـاريـخ جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۹۲سـاعـت نـويـسـنـده الهام| |
i413141_11.gif (242×58)
فک می کردم سفر امسالم به مشهد خیلی خوب باشه و خوش بگذره،البته همین طورم شد و خوش گذشت ولی بعدش از دماغمون در آوردن!!!!

بعد از سفر یه حرفی بهم چسبوندن که من حتی تو خوابم فک نمی کردم بقیه همچین چیزی دربارم بگن!

تا حالا شده به خاطر یه دلایل مسخره یه تهمت جدی بهتون بزنن؟!

چه حالی بهنوت دست میده اون موقع؟!

مخصوصا اگه با این تهمتی که بهتون زدن دید بقیه نسبت بهتون تغییر کنه، اصلا در حدی که تو رو به عنوان یه آدم........ بشناسن!

واقعا چرا مردم انقد زود قضاوت می کنن؟!!

یکی نیست بگه آخه به تو چه که من چی کار می کنم؟! چرا آدمو می برین زیر ذره بین خودتون که چیزای خیلی کوچیکو انقد بزرگ نشون بده؟!
د آخه.......

دلم خونه به خدا...

حالا بازم خدا رو شکر به کمک یکی از دوستان تهمتشون کمرنگ شد ولی تو رو خدا انقد زود قضاوت نکنین، فک نکنین همیشه اون چیزی که می بینین عین حقیقته و درست

شخصیت یکی رو با با حرفای الکیتون خدشه دار نکنین

وسلام...

تـاريـخ شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۲سـاعـت نـويـسـنـده الهام| |
i413141_11.gif (242×58)
یه چیزی واسم سواله؟؟؟

چرا وقتی به کسی میگیم واسم دعا کن! یا به قولی التماس دعا!

در جواب بهمون میگن بابا ما خودمون به دعای یکی احتیاج داریم

یا اینکه محتاجیم به دعا یا اینکه حتی میگن خدا صدای ما رو نمیشنوه مگه نمیبینی چقدر داغونم...

به نظرم اینجور آدما هیچ وقت حتی واسه یه بارم نخواستن تلاش کنن

نخواستن واسه یه بار خواستشون رو از دلشون بیارن بیرون وَاِلا خدا خودش گفته که الرحمان و الرحیم!

+امکان نداره ما از ته ته دلمون دعا کنیم و اون نشنوه...

من همیشه اینجور موقع ها وقتی کسی بهم میگه واسم دعا کن!

با یه لبخند بهش میگم حتما! کی بهتر از تو؟ :)

به این اعتقاد دارم که خدا صدای من رو دعای من رو میان راز و نیاز کردن برای آدمای دیگه میشنوه.

وقتی میرم روی سجده با همه دلم برای همه دعا میکنم شاید کسایی که حتی ندیدمشون یا

کسایی که توی یه مسیر کوتاه توی اتوبوس یا تاکسی کنارم بودن...

++احساس میکنم قلبم اونقدری جا داره که این یاداوری ها و دعا کردن ها فقط 0/1% رو میگیره.

+++و میخوام بگم توی دعا کردن کی بهتر از شما؟؟؟ :)

ما نیز می خواهیم برویم مشهد هرکس دعایی چیزی می خواد بگه تا براش دعا کنم

اونجا نت در دسترس نیست ولی با گوشیم میام سر می زنم ببینم کی دعا خواسته!!!!!

بعدشم تازه می خوایم بریم اصفهان و چادگان کلی خوش بگذرونیم با دوستان!

البته قبلشم اصفهان میریما!!

خدایی اصفهانو دوست دارم شهر باحالیه البته هیچ جا شیراز خودمون نمیشه به خدا!!!

خلاصه هرکی محتاج دعا بود بگه تا احتیاجشو بر آورده کنم

دوستون دارم عجقای خودم!!!

خوبی بدی دیدین حلال کنین تا خدا هم ببخشتم!

تـاريـخ چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۲سـاعـت نـويـسـنـده الهام| |
i413141_11.gif (242×58)
من فک می کردم اینهمه که می زنم تو سر دهه هشتادیا واسه کاراشون فقط مال بقیس ، نگو باید داداش خودمم ارشاد کنم!!!

برگشته بهم میگه الهام تو که با دخترا ارتباط داری یه دونشم برا من جور کن!!!!!

ینی من تا 5 دقیقه چشمام پلک نمی زد از تعجب!!

بهش میگم دوست دختر می خوای چی کار؟!

میگه خوب خیلی کیف میده، مثلا این دختر پسرا رو دیدی تو خیابون با هم قدم می زنن با هم می خندن، با هم

اسکیت بازی می کنن(رفته بود اسکیت بازی جو گرفته بودش)گفت البته من که زیاد اسکیت بلد نیستم ولی باید یاد بگیرم که دختره ازم خوشش بیاد، بعد میرن ماشیناشونو شیشه دودی می کنن ، باهم میرن کافی شاپ!!!!

بچه پررو صاف صاف تو چش من نگاه میکنه میگه من دوست دختر می خوام

ما بدبخت خودمونو در شرایطی قرار میدیم که دختر خوب و بی دوست پسر باشیم حالا داداش خودم از الان به فکر

اینکه یه کار کنه دوست دخترش ازش خوشش بیاد!!!


پی نوشت: دوره ی آخر الزمون شده به خدا

تـاريـخ شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۲سـاعـت نـويـسـنـده الهام| |
i413141_11.gif (242×58)

وای خدا جونم ازت موچکرم!!!!!!

هیچ وقت بیشتر از الان احساس نکرده بودم که خدا چقد مهربونه ، وای من هرچی از خوبی خدا بگم کم گفتم

گاهی یه وقتایی ، یه جاهایی دستتو می گیره که حتی در مخیلتم نمی گنجه!!

خدایا من چه طوری از تو مچکر باشم!!!!

ممنون واقعا ازت ممنونم که نذاشتی اون کارو بکنم ، ممنونم که وقتی بهت گفتم دستمو ول نکن از همیشه محکم تر گرفتی!

ممنون که بهترین راهو نشونم دادی ، ممنون که وقتی گفتم اگه کار درستیه بهم بفهمون اگرم کار بدیه بازم بهم بفهمون!!!

و تو بهم حالی کردی که دختر این ره که تو میروی به ترکستان است!!

بچه ها باور کنین خدا خیلی خیلی خیلی مهربون تر از اون چیزیه که حتی فکرشم کنین فقط باید خودتون به خوبی و مهربونیش ایمان داشته باشین

خدایا عاشششششششششششششقتم بیشتر از همیشه

چه دلمان بخواهد ، چه دلمان نخواهد ، خدا یک وقت هایی دلش نمی خواهد ، ما چیزی را که دلمان می خواهد داشته باشیم!

تـاريـخ سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۲سـاعـت نـويـسـنـده الهام| |
i413141_11.gif (242×58)
آخه خدا جون چی میشد ماهرخ رو نشون می دادی تا من یکی انقد بد بختی نکشم!

هیچی آقا نصف شبی از شدت دل درد از خواب پاشدم بدون اینکه ساعتو نگاه کنم که چنده همین جور داشتم درو خودم می چرخیدم

از دل درد . مامانم از خواب پاشده میگه چته؟! میگم دلم درد میکنه یهو بعد از چند ثانیه گفت اوا الهام اذون دارن میگن!!

من گوشامو تیز کردم دیدم بعله داره میگه حی الی خیر العمل!!

گفتم خو مامان الان من چه خاکی تو سرم بریزم؟! گفت هیچی چای نبات بخور میگم خو پ روزم چی؟! میگه دلت درد میکنه نمی

تونی که تا شب صبر کنی تا یا از دل درد بمیری یا چای نبات بخوری!!

اگه خدا یه لطفی می کرد و چند سانت از این ماه خوشگلشو به تلسکوپ های ما نشون می داد غصه نمی خوردم که نذاشت آخرین

روز رو روزه بگیرم. از قدیم گفتن کار را که کرد آنکه تمام کرد الان ینی من که آخرین روزه رو نگرفتم برم بمیرم دیگه!!

از اثرات 30 روز شدن ماه رمضون در خانه ی ما:

1. به هم ریختن برنامه ی ما برای سفر

2. دل درد بنده

3. بیدار نشدن برای سحر برای اولین بار در آخرین روز!

4. روزه نگرفتن بنده

5. پریدن یه چیزی که دونه دونه هست و پودر مانند که فک می کنم اسمش "کشکه دونه " در گلوی بنده هنگام رفع دردر دل (نمی دونم چی بود مامان داد به خوردم ولی هرچی بود زد به گلوم حالا چون پودریم بود نه میشد سرفه کنی نه میشد آب بخوری! ینی یه لحظه اون دنیا رو دیدم داشتم خفه میشدم خدا وکیلی!)

6. دیدن اون دنیا و ندیدن ماه

تـاريـخ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۲سـاعـت نـويـسـنـده الهام| |
i413141_11.gif (242×58)
Design:سـ ــــتــ ـــاره